یک ماه هر روز در 10 شبکه اجتماعی تولید محتوا کردم و این‌ها را یادگرفتم

حاصل یک ماه فعالیت در 10 شبکه اجتماعی
حاصل یک ماه فعالیت در 10 شبکه اجتماعی
امتیاز به این post

نگاهی به چالش‌ها و نتایج فعالیت مستمر روزانه در شبکه‌های اجتماعی از زبان Frank Wazeter موسس Wazeter Inc.

تولید محتوا و شبکه‌های اجتماعی معمولا در لیست اولویت‌ها در انتهای جدول قرار دارند. واقعیت کسب و کارها تقریبا در همه مواقع حول یک محور می‌چرخد: فروش بیشتر! هر اقدامی که در مجموعه صورت گیرد با خط کش “آیا درامدزادیی خواهد کرد؟” سنجیده می‌شود.

نسبت هزینه به بازگشت (ROI) در بازاریابی محتوایی معمولا سریع نیست و حتی اکثرا با نتایج دلسردکننده و بسیار کندی همراه است. اما واقعیت عصر دیجیتال ایجاد مخاطب را یکی از قابل اتکاترین راه‌های ساخت یک کسب و کار مدرن می‌داند.

شبکه‌های اجتماعی جادو نیستند، بلکه فقط مردم و ارتباط بین آن‌ها هستند. از خودتان بپرسید چه چیزی باعث می‌شود تا به یک فروش موفق دست پیدا کنید؟ اینکه شما بتوانید ارتباط برقرار کنید و افرادی که مایل به خرید باشند. شبکه‌های اجتماعی بستری هستند که از قضا میلیون‌ها انسان در آن هر روز دور هم جمع می‌شوند.

به عنوان یک صاحب کسب و کار این مسئولیت ماست به نحوی به این افراد نزدیک شویم و با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم که به افزایش درآمدزایی ما منجر شود.

خب حالا بیایید ببینیم بعد از اینکه شرکت من تصمیم گرفتم یک ماه هر روز در بیش از 10 شبکه اجتماعی فعالیت داشته باشد چه رخ داد:

کجا قرار داشتیم و چرا انقدر مصمم بودیم که هر روز محتوا منتشر کنیم

در همه پلتفرم‌های بزرگ به صورت روزانه فعالیت داشتیم: فیسبوک، اینستاگرام، توییتر، پینترست، لینکدین، اسنپ‌چت، تیک تاک و یوتیوب. ما حتی سوالات روزانه افراد در سایت های کورا و رددیت را هم پایخ می‌دادیم و در سایت‌های تخصصی اقدام به انتشار محتوا می‌کردیم.

تمام این‌ها به این معنی بود که حداقل در 10 و گاهی تا 20 سایت مختلف محتوا منتشر می‌کردیم و چون من یک کسب و کار کوچک داشتم تمام مسئولیت تولید محتوا و انتشار آن به عهده خودم بود.

مانند بسیاری از صاحبان کسب و کار من نیز حضور در شبکه‌های اجتماعی را پشت گوش انداخته بودم و همین باعث شد تا بیشتر این پلتفرم‌ها را از صفر شروع کنم. فیسبوک، کمتر از 100 دنبال کننده، یوتیوب؟ حرفی نزنم بهتر است. اینستاگرام و لینکدین؟ از آخرین باری که به آن سر زده بودم 3 ماه گذشته بود.

منطق به ما می‌گفت ابتدا از یک یا دو پلتفرم شروع کنیم و زیربنای کار خود را محکم بسازیم. اما مساله اینجا بود که نمی‌دانستیم در کدام پلتفرم ممکن است قطار بهتری پیدا کنیم و خب ما که داشتیم محتوا را تولید می‌کردیم بهتر بود شانس خود را در همه جا امتحان کنیم.

چه نوع محتوایی تولید کردیم

اکثر کسب و کارها معتقد هستند که باید همه فعالیت‌ها حول فروش صورت بگیرد بنابراین اقدام به تولید محتوایی می‌کنند که در آن به تبلیغ محصول و خدمات خودشان می‌پردازند. مشکل اینجاست که همه این کار را انجام می‌دهند و ما می‌دانستیم که این راه حل نیست. پس در عوض ما خلاف آن عمل کردیم، کوچکترین تلاشی نکردیم که در محتوای تولید شده محصول و خدمات را به فروش برسانیم.

در عوض توجه ما بر ایجاد ارزش برای مخاطب متمرکز شد و اجازه دادیم که بازاریابی فروش خودش فکری برای خودش بکند. نظریه ما این بود: اگر مردم علاقه‌مند شوند، راهی برای رسیدن به محصول مورد نظرشان پیدا می‌کنند.

در ابتدا بیشتر محتوایی که منتشر می‌کردیم متن و نوشتار بود چون چیزی بود که خودم در آن مهارت داشتم اما به تدریج که جلوتر رفتیم تصاویر و ویدئو نیز در برنامه ما قرار گرفت. پخش زنده در اینستاگرام و یوتیوب تا ویدئوهای عمودی که برای موبایل بهینه سازی شده‌اند. ما حتی محتوای نوشتاری وبلاگ را هم به صورت اسلاید در آوردیم.

 

اما چرا بر روی ویدئو و تصویر متمرکز شدیم؟

ما متوجه شدیم که ویدئوهای عمودی (YouTube Shorts و Instagram REEL – ویدئوهایی که صفحه موبایل را به صورت عمودی اشغال می‌کنند) بیشترین بازدید را داشتند و پخش زنده (Live)  بیشترین مشارکت مخاطبان را در پی داشته است. ما تعدادی ویدئو از یک سال قبل در یوتیوب داشتیم که بازدید چندانی برایمان ایجاد نکرده بود در حالی که طی یک هفته از مجموع ویدئوهای 10 تا 15 ثانیه‌ای عمودی که در YouTube Shorts منتشر کرده بودیم 25 ساعت بازدید به دست آوردیم.

یک پست معمولی اینستاگرام معمولا بین 100 تا 200 بازدید دریافت می‌کرد در حالی که یک REEL اغلب بالای 1000 بازدید داشت. یک ویدئوی استاندارد در اینستاگرام به تعداد انگشتان یک دست کامنت دریافت می‌کرد اما یک پخش زنده (Live) به خصوص اگر همراه با یک میهمان بود 10 تا 100 برابر مشارکت بیشتری داشت.

به نظر استراتژی خوبی بود، گوشی را روشن کنیم و پخش زنده داشته باشیم.

تبدیل متون بلند وبلاگ به جملات کوتاه برای ایجاد اسلاید لینکدین و پست برای اینستاگرام باعث شد افراد بیشتری با ما درگیر شوند زیرا دریافت و هضم محتوا برای آنان راحت‌تر بود به علاوه اینکه متن اصلی هم در وبلاگ ما برای مخاطبان با حوصله‌تر وجود داشت.

شاید حالا با خودتان بگویید که چقدر ساده، اسلاید آماده می‌کنیم، پخش زنده برگزار می‌کنیم چون حالت ایده‌آل بودند. اما موضوع این است که سلیقه مخاطب همواره تغییر می‌کند و ما نمی‌دانیم چیزی که الان ایده‌آل است آیا در آینده هم همین کارایی را خواهد داشت یا نه، پس تا جای ممکن به هر روشی که می‌توانستیم محتوا تولید کردیم و سلایق مختلف را تامین کردیم. اجازه ندادیم الگوریتم‌های اینستاگرام ما را اسیر خود کند، چون ممکن است یک ماه بعد این الگوریتم‌ها تغییر کند، پس انواع محتوای نوشتاری، تصویری، متحرک و حتی صوتی را به کارنامه خود اضافه کردیم.

 

چالش‌ها و نتایج شگفت انگیز

زمان بزرگترین چالش ما بود. از آنجایی که ما عادت به تولید محتوا نداشتیم هفته اول اینطور به نظر می‌رسید که همه کارمان شده‌است تولید محتوا! و بسیار خسته‌کننده‌تر که هر روز شما به تنهایی هم تولیدکننده هستید هم منتشرکننده و همچنان یک کسب و کار وجود دارد که باید اداره کنید.

ناامیدکننده‌تر اینکه حتی یکی از محتواهایی که منتشر کرده بودیم “Viral” نشد (همان معروف شدن در فضای مجازی) و حتی دنبال‌کننده چندانی نیز به دست نیاوردیم.

اما برای ساخت یک زیربنای قوی نیاز به یک روحیه مثبت بود. بسیار مهم بود که بدانیم این یک فعالیت مستمر است، یک شبه نمی‌توان توقع رشد داشت و حتی اضافه شدن 20 دنبال کننده در یک شبکه اجتماعی خودش پیروزی مهمی است. همه این این مسائل دور از انتظار نبودند.

اما واقعا چه چیزی این وسط دور از انتظار بود؟ 5 مشتری جدید که کارشان را گرفته بودیم و 5 مشتری دیگر در حال مذاکره که یک ماه قبل روحشان هم از وجود ما با خبر نبود. تمام این مشتریان از پلتفرم‌های متفاوتی سراغ ما آمده بودند و این در حالی است که ما کوچکترین تلاشی برای پیدا کردند آن‌نکرده بودیم. نه تماس تلفنی با آن‌ها گرفتیم، نه خبرنامه، نه حتی انواع و اقسام روش‌های جذب مخاطب در تونل فروش! فقط و فقط ارزش آفرینی برای افرادی که در این شبکه‌ها فعالیت می‌کردند.

از هفته سوم به بعد چیز عجیبی مشاهده کردیم، همکاران تجاری، مشتریان و افرادی که در شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال می‌کردند چیزی شبیه به استراژی ما را دنبال کرده‌بودند. یکی از مشتریان کاری که ما در تیک‌تاک انجام می‌دادیم را شروع کرد و حتی بهتر از ما، در مدت یک هفته از 2000 به 11000 دنبال‌کننده رسید! چنین رشدی چیزی نیست که در تراز مالی هیچ شرکتی ببینید، اما فضای مجازی و دنیای دیجیتال این فرصت را به ما داده است.

 

توضیحات مترجم: مطلبی که در بالا خواندید برگرفته از نوشته وبسایت کارآفرین بود. نمونه‌ای که در آن یک کسب و کار کوچک پس از یک ماه فعالیت مستمر در تقریبا تمامی شبکه‌های اجتماعی که در درسترس وی قرار داشت موفق به جلب مخاطب بیشتر و در نتیجه مشتریان بیشتری شده است.

سخن مترجم: امکاناتی از این قبیل هم در کشور ما وجود دارد، شما حتی می‌توانید مشابه با سایت‌های کورا و رددیت (Qura, Reddit) در داخل کشور سایت‌های زمینه کاری خودتان را پیدا کنید، گروه‌های مجازی که در آن شرکت کنید، تالارها و هر جایی که بتوانید سوالی را پاسخ دهید. بر روی بخش تولید دانش وبسایت خود متمرکز شوید، ببینید مخاطب مورد نظر شما در کدام سایت‌ها به دنبال پاسخ سوال خود می‌گردند و در آنجا به سوالاتشان پاسخ دهید. مطمئن باشید کسی که از این بذل بی دریغ دانش سود خواهد برد شما خواهید بود.